دانلود رمان نیم نگاه از فاطمه مفتخر
در این پست رمان نیم نگاه را آماده کردیم.برای دانلود رمان نیم نگاه از فاطمه مفتخر در ادامه پست همراه ما باشید.
بخشی از پات اول رمان نیم نگاه :
ضجه های دلخراش زن یک لحظه هم قطع نمیشد:
_ رخت عروسیمون عزا شد؟ خدایــا!
زن موهایش را دیوانه وار میکشید و اشک میریخت.
دو دختر سعی در آرام کردنش داشتند، اما تلاششان بینتیجه بود.
آرام بودن میان این لحظه دور ترین چیز ممکن به نظر میامد؛ عزیز جانشان بیخبر رخت خداحافظی تن زد و رفته بود، آرام میماندن؟
میان فروردین بوران آمده بود، به شهر که نه، به خانهی آنها!
زن دوباره فریاد کشید:
_ جواب منو بده؟ کجا رفتی؟
صدای گریه بیشتر از قبل اوج گرفت.
اشک های مظلومانهیشان که دل سنگ را هم آب میکرد!
داغ عمیقی روی دل این جماعت نشسته بود که هیچ گونه التیام پیدا نمیکرد.
بزرگ، کوچک، زن و مرد، هر کسی که حضور داشت رد غم را می شد از صورتش خواند.
اشک جاری از چشمانشان، صورتهایشان را تر میکرد و لحظهای قصد توقف نداشت!
بوی گلابی که فضا را معطر کرده بود، برای تک تکشان حکم بدترین بوی دنیا را داشت!
صدای شیوَن زنان در محوطه عظیم بهشت زهرایی که هرروز این صحنه ها را به تماشا مینشست، غریبانه میپیچید.
دختر جوان با گوشه شال مشکی رنگش صورت سرخش را پاک کرد و زار زد:
_ زود بود برای رفتن، خواهر به قربونت...